فلسفههای مرتبۀ دومی چون: فلسفۀ سیاست و فلسفه تاریخ دو علم سیاست و تاریخ را مدنظر دارند. این دو فلسفه از حجیت گزارههای این دو علم، موقعیت آنها در میان علوم دیگر و چگونگی ابطال یا اثبات گزارههای این علوم سخن میگویند. در این میان گسترههایی چون: ورزش و هنر و رسانه وجود دارند که هرچند در باب معرفت بودنشان سخنان بسیاری موجودند اما موضوع تأملات فلسفی قرار میگیرند. در این میان وضعیت فلسفۀ تکنولوژی منحصر بفرد است چرا که معرفت بودن یا نبودن تکنولوژی بیش از حوزههایی چون : رسانه و ورزش و هنر محل مناقشه است. زیرا اگر کم و بیش میتوان پذیرفت که ورزش یا رسانه معرفت نیستند به جهت ارتباط نزدیک میان علم و تکنولوژی در اینجا حرف و حدیثها بیشترند. بدین ترتیب بحث تعریف تکنولوژی بسی اهمیت مییابد.
بیتردید یکی از مهمترین و اولیهترین مضامینی که در فلسفۀ تکنولوژی مورد توجه است همین تعریف تکنولوژی است. یکی از مهمترین رویکردها در تعریف تکنولوژی مبتنی بر نگاه ویتگنشتاین به تعریف - به صورت عام- است. همانطور که میدانیم ویتگشتاین بر خلاف سنت جوهراندیش تاریخ فلسفه که مفهوم یا شیئی را با جوهر و ماهیتش تعریف میکند معتقد است که سودای تعریف جامع و مانع مبتنی بر ماهیت را باید رها کرد و به کاربرد مفاهیم نظر نمود. به همین جهت اگر میخواهیم بدانیم تکنولوژی یا هنر چیستند باید به سراغ زبانهای مختلف برویم و ببینیم که در این زبانها این مفاهیم چه کاربردی دارند و چگونه استعمال میشوند.
با این همه چه تعریفهای ماهیتگرا و چه تعریفهای غیرماهیتگرا در تکنولوژی گاهی سختافزارانه و گاهی نرمافزارانه هستند. در تلقی سختافزارانه از تکنولوژی این ساحت ابزارها و وسایلی قلمداد میشود که زندگی ما را کارآمدتر و راحتتر میسازد. تعریف نرمافزارانه اما بیشتر به فکر و نظری توجه دارد که پشت سر این ابزارها قرار دارند. در تاریخ فلسفۀ تکنولوژی دیدگاه سختافزارانه نسبت به تکنولوژی بر دیدگاه نرمافزارانه مقدم است.
در واقع مشکلات دیدگاه سختافزارانه باعث شد که متفکران تکنولوژی به اندیشه و رویکردی که ابزارهای تکنولوژیک را به وجود میآورند عطفتوجه نشان دهند. با این همه دیدگاه نرمافزارانه هم خالی از مشکل نیست. یکی از این مشکلات آن است که این دیدگاه نمیتواند نقش نهادها و سازوکارهای اجرایی، حقوقی و اخلاقی را که در سامان تکنولوژی نقش دارند در نظر بگیرد. این خلل باعث توجه به تعریفی شد که به تعریف نهادافزارانه از تکنولوژی معروف است. یعنی مجموعهای از نهادها که نهادهای سختافزارانه، نرم افزارانه و دیگر نهادهای هستند در تعریف تکنولوژی دخیل هستند. تعریف نهادافزارانه هم به جهت کمرنگ بودن نقش انسان در آن به تعریف دیگری منجر شد که بدان تعریف انسانافزارانه میگویند. در این رویکرد نسبت نهادهای تکنولوژی و انسان بسیار مورد تأمل است.
نگاه دیگر به تعریف تکنولوژی تقسیم آن به تعریفهای ریز و کلان است. تعریف کلان هر ابزار محاسباتی و عقلانی را تکنولوژی مینامد. به طور مثال در ورزش ابزارهای زیادی برای فعالیت بهتر موجودند که اینها در این تعریف کلان تکنولوژی نامیده میشوند. کثیری از ابزارهایی که در جهان قدیم برای سامان زندگی فردی و اجتماعی به کار میرفتند اما گستردگی و پیشرفت و عمومیت تکنولوژیهای جدید را ندارند تکنولوژی در نظر گرفته میشوند. در واقع در اینجا بهتر است میان تکنیک و تکنولوژی تمایز و تفکیک ایجاد شود.
تکنیک میتواند به تکنولوژی منجر شود اما باید میان این دو تمایز قایل شد. بسیاری از تکنیکها حتی به تکنولوژی منجر نمیشوند به طور مثال روشهای سخنرانی و عادات دیدن و آداب دوستیابی هرچند ابزارها و تکنیکهای سودمند هستند اما تکنولوژی نامیدن آنها گستردهای فراخ و کلان را به وجود میآورد که در برخی مواقع بر اهداف ما تیرگی و ابهام میافکند. با این همه یک دید کلان نسبت به تکنولوژی همۀ این موارد را تکنولوژی در نظر میگیرد.
یک رویکرد میانه به تعریف تکنولوژی، تکنولوژیهای پیش از جهان مدرن را از ردۀ تکنولوژیها بیرون نمیاندازد و آنها را نیز تکنولوژی قلمداد میکند. این رویکرد از جهت انسانشناسی و فلسفی به آن اندازه بزرگ و فراخ است که بیشتر اشکال فرهنگ مادی را تکنولوژی بداند. این رویکرد همچنین اینگونه فرض نمیگیرد که هر تکنولوژی حتماً باید مصنوع آدمی باشد. بر طبق این چشمانداز نمیتوان فرهنگی را سراغ گرفت که در آن تکنولوژی موجود نباشد خواه این فرهنگ قدیم یا جدید باشد. با این همه تکنولوژیهای جهان قدیم از اصولی بس متفاوت پیروی میکردند و پیدا کردن اصول واحد و مشترک میان تکنولوژی قدیم و جدید کاری بغایت سخت است.
رویکرد باریک و ریز نسبت به تعریف تکنولوژی تنها تکنولوژی جهان جدید را تکنولوژی می داند و قایل به تفاوت ماهوی میان این دو نوع تکنولوژی است. قاعده بر این است که تکنولوژی جدید و تأثیرات مختلفش را قابل قیاس با تکنولوژیهای دیگر نمیبییند و معتقدند این تکنولوژی کاملاً باید به صورت مجزا و مستقل مورد بررسی قرار گیرد. با این فرض تعریف ریز از تکنولوژی برای تعریف تکنولوژی کاملاً به تلقی مدرن و جدید تأمل میکند و بقیۀ ابزارها و رویکردهایی را که تکنولوژیک هستند از دایره منظور خود بیرون میاندازد. آنچه در اینجا آمد البته تنها بخشی از مناقشات فراوانی هستند که در باب تعریف مفهوم تکنولوژی موجودند با این همه شاید این مجمل بتواند دورنمای کلی بحشهای زیادی را که در فلسفۀ تکنولوژی موجودند پوشش دهد.
نظر شما